جدول جو
جدول جو

معنی پوست واشده - جستجوی لغت در جدول جو

پوست واشده
(شُ دَ / دِ)
پوست برکنده شده. از پوست برآمده. پوست به یک سوی شده. پوست بازشده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَقْهْ)
بازشدن پوست. برکنده شدن پوست. تقشر. (تاج المصادر بیهقی). تقوب. تکشؤ. توسف. تقشقش. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
پوست بازکرده. پوست کنده. رجوع به پوست بازکرده و رجوع به پوست کنده شود
لغت نامه دهخدا